افسوس که قصه مادربزرگ راست بود....

بُـــــــراده های احســــاســــــ . . .

سلام خوش آمدید خود رادر وب مالینک کنیددر صورت حذف لینک مالینک شمانیز حذف میشود...

 افسوس که قصه مادربزرگ راست بود....

همیشه یکی بودو یکی نبود منو ببـــــخش

اگه موهام امروزی نیس اگه حرفام از روی دلســـــوزی نیس

اگه مثــــلـه تو شــــــــاد نیستم و

اگه اهل ترانه های پاپ نیستم و

منو ببخش منو ببخش بخاطر همه دروغایی که نگفتم و

بخاطر همه زندگی که نکردم

منو ببخش ......

منو میبخشی؟

واسه همه این حرفایی که بهت گفتم منو میبخشی؟

واسه اینکه همیشه باهات رو راست بودم

منه ساده رو میبخشی که واست می مردم

یا منو میبخشی که یه عمر نبودی و بودم ...

ولی من تو رو نمیبخشم...!!!

اون دنیا اگه باشه دستت و میگرم و میبرم پیشه خدا میگم اقا

، رحمان ، رحیم، بزرگ، کریم،

اگه فرشته روی زمین باشه و حوری اسمون من اینو نمیبخشم

بخاطر همه بدی هایی که بهم کرده...

بخاطر همه لحظه هایی که ازم گرفته بخاطر دردایی که فلجم کرده

به خاطر خودم فقط خودم ،

خود گور به گور شدنم نمیبخشمش حالا خود دانی....

اینقد دلم از دلم گرفته که نمیدونم این دل اصلا ماله منه یا نه

یه روز وقتی تو رو میدیم یاد حرفای قشنگی می افتادم که میزدی بهم

اما حالا افسوس زود باوری و حماقت خودم و میخورم که چقد خر بودم

دیگه حتی به اونی که واقعا دوسم داره هم بد بین شدم نکنه اینم ...

اره پس یادت باشه من هنوز هستم و یادت از یادم نرفته و نمیبخشمت وقتی دل یه دختر و میشکنی و میگی از باهات بودن لذت بردم بای یا یه چشمک تو عروسیت به بی اف بیچارت میزنی و می پری بغل شوهرت فک میکنی همه چی تموم شد و رفت پی کارش... نه خانوم نه اقای محترم میخوری ولی نمیدونی از کجا !؟



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در 1 / 10 / 1391برچسب:,ساعت11:50توسط مهسا113 | |